روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.
مطالب زیبا
بیشتر عاشقانه
بایگانی
- بهمن ۱۳۹۴ (۵)
- دی ۱۳۹۴ (۵)
- آذر ۱۳۹۴ (۲۱)
- آبان ۱۳۹۴ (۱۴)
- مهر ۱۳۹۴ (۲۱)
- شهریور ۱۳۹۴ (۱۰۲)
- مرداد ۱۳۹۴ (۵)
- تیر ۱۳۹۴ (۲۷)
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندها
- وب نوشت های یک پیش فعال فرهنگی
- در برهوت
- تلنگر
- پیش نویس ها
- ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
- صندوق بیان
- نرم افزار مهاجرت به blog.ir
- یادداشت های یک دانشجو متالوژی
- وب سایت علی اصغرکریم خانی
- وبلاگ رسمی شرکت بیان
- بهترین روش های کسب درآمدازاینترنت
- اجاره لوازم وغرفه سازی
- تبادل لینک وافزایش بازدیدرایگان
- صنایع چوب ایران
- عاشقانه های کوتاه
- رها تر از دریا
- جنبش
- روز های تنهایی من
- دو تا دختر شیطون
- عاشقان دل شکسته
- وبلاگ سرگرمی تفریحی نکافان
- مو فرفری
- سر گذشت دل گرمی های تو
- من وموهام
- بغض های سر زده از دل
- هر چی در اینجاست
- سرت رو بالا بگیر
- بیا تو
- من لی غیرک
- خلوت دل
- دل نوشته
- دیدور
- پارکاب
- شکارچی انیمه/یکی از دوستای خوبم
- نردبان
- موسیقی سنتی
- عشق من دونگ ئی
- کلبه شیشه ای من
- زنده شو
- دخترها همچمن فرشته ها هستند
- به نام خداوند علم وقلم
- دختر لبخند خداست
- فداک
- سیتم
- ازدواج ساده وآسان
- سامال
- جملات فاز سنگین
- پارکاب
- بق بقو
- عشق فقط عشق
- پرورش ماهی در قفس
- وب سایت رسمی رامین پازوکی
- من وچال لپم
- دخترانه های من
- قنوت
- یاحق
- پوشاکو زیور آلات شیکسون
- خدا می بیند
- روایت فتح
- حس بازی
- ملوس
- مهران
- کنکوری ها
- کلبه عاشقانه من
- روز های من
- زیرزمین
- جربزه
- سجده عشق
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.
عالی
ممنون ک سرزدی
پاسخ:
مرسی عزیزم
مرسی عزیزم
وای ....
مرسی که بهم سر زدی
لینکت کردم:)
مرسی که بهم سر زدی
لینکت کردم:)
پاسخ:
خواهش می کنم عزیزم
ممنون شرمندمون کردی
خواهش می کنم عزیزم
ممنون شرمندمون کردی
خیلی قشنگ بود!:)
پاسخ:
ممنون
مرسی که سر زدین
دنبال می کنم وبتونو
ممنون
مرسی که سر زدین
دنبال می کنم وبتونو