مطالب زیبا

بیشتر عاشقانه

مطالب زیبا

بیشتر عاشقانه

پیام های کوتاه
پیوندها

۲۱ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

ساربانا مهلتی دارم در این جا مشگلی
رفته از دستم گلی از وی نبردم حاصلی


اندر این دشت بلا رفته زدستم نوگلی
من حسین باوفا آرام جان گم کرده ام


ساربان بهر خدا یک ساعتی آهسته تر
اندر این دشت بلا گم گشته از من تاج سر


یعنی یک دنیا برادر از من خونین جگر
اندر این صحرا ززجور گوفیان گم کرده ام


ساربانا مهلتی تا تابر سر نعش حسین
راز دل گویم ببارم خون دل از هردو عین


در عزایش عالمی را پکنم از شور و شین
من برادر در میان خاک و خون گم کرده ام


مهلتی تا جستجویی اندرین صحرا کنم
در میان قتلگه من کشته ام پیدا کنم


بر سرنعش برادر دیده را دریا کنم
خاک بر فرقم که نور دیدگاه گم مرده ام

 

اس ام اس ماه محرم

 

قیامت بی حسین غوغا ندارد"شفاعت بی حسین معنا ندارد"حسینی باش که در محشر نگویند"چرا پرونده ات امضاء ندارد

 

در هیاهوی زندگی دریافتم ؛

چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت

در حالی که گویی ایستاده بودم ،

چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد

در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،

دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد "می شود"

و اگر نخواهد "نمی شود"

به همین سادگی ...

کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم

فقط او را می خواندم و بس ...

 

می خواهم زندگی ام را تصفیه کنم

تا هر چه می ماند خوبی های من و تو باشد

می خواهم از نو ببیینم

تا هر چه می بینم زیبایی باشد

می خواهم فرش های خاک گرفته زندگی را بتکانم

تا رنگ ها و طرح های اصیلش نمایان گردد

می خواهم سختی ها را درز بگیرم

تا هر چه آسان گرفتن است رو بیفتد

می خواهم دلها یمان را بسابم

تا مثل قدیم ها نرم نرم  شود

می خواهم در قلب هایمان توری بگذارم 

تا هیچ وقت دوده نگیرد

می خواهم پنجره نگاه مان را باز کنم

تا بهار دوستی مان پشت در نماند

دوستان من ،

مثل " گندمند "

یعنی یک دنیا برکت و نعمت ،

نبودن شان ، قحطی و گرسنگی است ،

و من چه  خوشبختم که خوشه های طلائی گندم دراطرافم موج میزند ،

آبروی حسین به کهکشان می ارزد
یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن می ارزد

امــــروز

به پـایـان می رسـد

از فردا برایــم چیزی نگــو !

مــن نمی گــویم " فردا روز دیــگری ست "

فقــط می گــویم

" تو روز دیــگری هســتی "

تــو

فردایــی

همــان که بایــد بخاطـــرش زنده بــمانم!

 
 


 

گذاشتــم به دارم بکشنــد!

بــی گنــاه بـــودم اما….

حوصلـــه اثبـــاتش را نـــداشتم…!

دسـت بـه “صورتـم” نـزن !

می تـرسم بیـفتـد

نقـاب خنـدانـی کـه بـر چهـره دارم !

و بعــد

سیـل ِ اشـک هـایـم “تـــــــــــو” را بـا خـود ببــرد

و بـاز

من بمانم و تنهــــــایی …!!!

از یه جایی به بعد .....
مرض چک کردن موبایلت خوب میشه....
حتی یه وقتایی یادت میره گوشی داری
دیگه دلشوره نداری موبایلتو جا بذاری یا اس ام اس برات بیاد....
از یه جایی به بعد....
دیگه دوست نداری کسی رو تو خلوتت راه بدی
حتی..اگه تنهایی کلافه ات کرده باشه

الان دقیقا وایستادم تو همون لحظه از یه جایی به بعد!!!!

این روزها هیچ حرفی بهتر از  سکوت برای گفتن ندارم...

این روزها بغض نگاهم شکسته است...

فریادهای نگاهم استخوان سندانی گوش فلک را میلرزاند...

این روزها دنبال کسی هستم که به نگاه خسته ام ...،

حس ادراک ببخشد...

میترسم از تماس دستم با قلم...

نکند زخم واژه ها سر باز کند...

 و باز سراغت را از من بگیرند...

افسوس که هیچ دستی تارگذشته را از پود جانم نمیگسلد...

چشمهایم را بسته ام و به اعدام شدنم توسط ثانیه ها تن میدهم...

امروز خواستم که از تو نگویم!

ولی افسوس که دلم سبک نشد!

دلم گرفته...

دستانت کجاست که گره از اندوهش بگشاید...

و باز در پایان حرفهایم...!

خـــدایا ....!

ناتوان شده ام در برابر این روزها...

خسته تر از آنم که حرفی بزنم ...

خدایا این روزها جنس حرفهایم فرق میکند...

دلم کسی را میخواهد که بفهمد تنهاییم را...

خدایا دستانم را در هوا رها میکنم!

نیستی تا آنها را بگیری...

اینجا کسی نیست برای حرف زدن ...

این دنیای کوچکت تاب دردو دل های مرا ندارد...

در این سکوت بغض آلود ...

دلم هوای دستان مهربانت را کرده است...

خدایا دستانم را نمیگیری...!

من یه دخـــــتــــــرم 

الـــبــــتـــــه: 

من ازاوناش نیستم...

هروقت بخوام

بزنم ازخونه بیرون ... 

ازاوناش نیستم 

که تا وقتی دلم گرفت بگم این نشد یکی دیگه ... 

قرارم نیست 

همه روتوزندگیم راه بدم... 

ازاونایی هم نیستم 

که ساپورت گورخری پا کنم بامانتوی کوتاه تاشاید بقیه بهم نگاه کنن ... 

اره عزیزم

 من خودمم همونی که خیلیا میخوان باشن .. 

ساده وشیک میگردم

 پایه هرکاری هم نیستم..

تورفاقتم کم نمیزارم,

 تاجایی که بتونم ... 

'کسی 

که وارد زندگیم میشه

 یعنی" ♥ارزش"داره '♥ 

خیلیا

هم پیام بازرگانی زندگیمم نیستن دیگه ... 

قلبمونم

 کاروان سرانیست

 که هر روز یکی دیگه روبخوایم... 

یه آدمم

همینی که خیلیا نیستن..هه.. 

یه نفرم

تو

⇦⇦⇦بیشتر هم راه نمیدم ♥قلبــــمم♥

 بقیه هم به ســـلـــامـــت ....!!!!

هی لعنتی ...

اون طوریم که تو فکر میکنی نیست ...

شاید عاشقت بودم،روزی .....!

ولی ببین بی تو

هم زنده ام،

هم زندگی میکنم ...

فقط گاهی در این میان،

یادت ...

زهر میکند به کامم زندگی را ...

همیــــــــن...!!!

سلامتی اون پسری که لاشی بازی رو بلد بود ولی رو هیچ دختری امتحانش نکرد...
 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ پسری ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺪﺍﻓﻈﮯ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﻔﺖ :ﺍﮔﻪﺑﺮﮮ ﻣﯿﺸﮯ ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺍﮔﻪ ﺑﻤﻮﻧﮯ ﻣﯿﺸﮯ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ...

 

ﺳﻼﻣﺘﮯﻋﺸﻖ ﺍﻭﻝ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﮯ ﺑﮭﺶ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﮯ ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﮯ ﺑﮭﺶﻓﮏ ﻧﮑﻨﮯ ...

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﻟﺒﺨﻨﺪﮮ ﮐﻪ ﮐﻤﮑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻪ ﺗﻮﺿﯿﺢﻧﺪﯼ ﺣﺎﻟﺖ ﺩﺍﻏﻮﻧﻪ ...

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺍﻭﻧﺎﯾﮯ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﭼﮯ ﺑﺮ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺱ ﻣﻮﻧﺪﻥ ...

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺳﯿﮕﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻬﻢ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺯﯾﺮ ﭘﺎ ﻟﻪ ﺷﺪﻥ ...

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺯﻣﺎﻧﮯ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻣﻮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ...

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﭘﺴﺮﮮ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﻪ ﺑﺎﺭﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺩ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﻭﻟﮯ ﭘﺎﺵ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ

ﻭﺍﺳﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﻣﯿﺪﻩ ...

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﻋﺸﻘﮯ ﮐﻪ ﻃﺎﻟﻌﺶ ﺑﻪﺍﺳﻤﺖ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﻟﮯ ﮬﻨﻮﺯﻡ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﮮ ...

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﮐﺴﺎﯾﮯ ﮐﻪﭘﺎﮮ ﮬﻢ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﻭﻟﮯ ﺍﺯ ﮬﻢ ﺳﯿﺮ ﻧﺸﺪﻥ ...

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺳﺮﺑﺎﺯﮮ ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮﻋﺸﻘﺶ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺗﺎ ﻣﺮﺩ ﺷﻪ ﻭﻟﮯ ﻭﻗﺘﮯ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪﻋﺸﻘﺶ ﺯﻥ ﺷﺪﻩ ...

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺍﻭﻧﺎﯾﮯ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩﻥﻟﯿﺎﻗﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻥ ..

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺭﻓﯿﻘﮯ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺎﺩ ﺳﺮﺧﺎﮐﻢ،ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺟﻠﻮﺵ ﭘﺎﺷﻢ،ﺍﻣﺎ ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺘﻪ ﺧﺎﮎ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﺷﻢ ...

 

ﺑﻪﺳﻼﻣﺘﮯ ﭘﺴﺮﮮ ﮐﻪ ﺗﯿﭗ ﻭﻗﯿﺎﻓﺶ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﻭﻟﯽ ﻏﯿﺮﺗﺶ ﻣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﺪﺭﺷﻪ ...

 

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺍﻭﻧﮯ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﺮ ﭘﯿﮑﺶ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﺸﻘﺶ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩﻭﻟﮯ ﻋﺸﻘﺶ ﻣﺰﻩ ﺷﺮﺍﺏ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺴﺖ...

 

 این یه قانون

.
.
.

اونی که آرزوته آویزونه یکی دیگس

اونی که آویزونته آرزوی یکی دیگس

این یه حقیقته هر کیم بگه غلطه جف پا میرم تو دهنش

بقول خسرو شکیبایی 
بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت

که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن

بعضی وقت ها هم یکی طوری خاموشت میکنه

که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن

زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد 

دیگر نیست

دوید سمت گوشیش که داشت زنگ میخورد،
پسر:سلام عزیزم چطوری بخدا دلم یه ذره شده بود برا صدات میدونستم دووم نمیاری قهر بمونی...

آموخته ام که وابسته نباید شد!!!

نه به هیچکس و نه به هیچ رابطه ای !

و این نشدنی ترین اصلی بود که من آموختم!!!

 
گاهی دلم برایت تنگ می شود ...

و این را خوب میدانم که دیگر نیستی ! به اجبار آرام میگیرم ...

 چه اجــبار تلـــخی !سهــم من از دنیــــــــــــا نداشتن استــــــــــــ ...

تنهـــــا قدم زدن در پیاده رو هــــــای پاییز و فکـــــــر کردن به کســـــی که هیــــچ وقتـــ نبود...!!!

شب میشه

چراغ اتاقو خاموش میکنی

پتو رو میکشی رو سرت

گلوت درد میگیره

صدات بالا نمیاد

چونت میلرزه

نبضت تند تند میزنه

یه قطره از گوشه چشمت میاد

میخندی به خودت میگی بیخیال رفت که رفت

یهو زیر پتو قلبت درد میگیره

بغضت میترکه

زمینو چنگ میزنی و به یه بیمعرفت فکر میکنی

با خودت میگی گریه نکن تو قویتر از این حرفایی

گریت بیشتر میشه

بالشت خیس شده

و میری تو فکر

کم کم اشکات کم میشه

باز یه نیش خند میزنی

و خوابت میبره

بسوزه پدر تنهایی که خیلیا رو داغون کرد

و خدا زن را آفرید…

خدا زن را از پهلوی چپ مرد آفرید

نه از سر او تا بر او مسلط شود

نه از پای او تا لگدمال امیال او گردد

بلکه از پهلوی او تا برابر او باشد

و از زیر بازوی او تا در حمایت او باشد

و از نزدیکترین نقطه به قلب او

تا مورد عشق او باشد…