یادش بخیر اون روزا وشبایی که می دیدم انلاینه...یه عالمه خوشحال میشدم
یادش بخیر اون شبایی که تا صب با خودش حرف می زدم نه با بقیه!...
یادش بخیر یکی نگرانم بود... یادش بخیر نگرانش میشدم... یادش بخیر برام مهم بود...
یادش بخیر یه همچین شبی بود نزدیک صب ساعت سه وخورده ای واسه اولین بار باهم حرف زدیم شب شنبه بود(جمعه بود)...
یادش بخیر چه قدر می خنیدیدم واس خاطر چیزای مسخره ...گریه می کردم واس خاطر دعوا هامون....
قهر می کردم... خودم اشتیش میدادم...
یادش بخیر...